_من یک پسرم...
فردی با ظاهر مقاوم و ابهتی سنگین...
کسی که هنوزم که هنوز است,به او میگویند:
"مرد که گریه نمیکند..."
_من یک پسرم...
شاید به لطافت تو نباشم و تو فکرکنی که از احساس تهی هستم,چون سنگ؛
اما اینطور نیست...
من,برای آرامش خاطرتو,و اینکه هیچ گاه تو؛احساس تنهایی نکنی,این چنین خودم را
نشان میدهم...
_من یک پسرم...
علاقه ای به آن ندارم تا تی شرت تنگ بپوشم و شلواری که هرلحظه امکان افتادنش هست؛
تا شاید بتوانم معشوقه جمع کنم,برای گذراندن وقت؛
نه.....
من با سادگی و یک ته ریش ساده,
همراه با ابروهای دست نخورده خودم,
و موهایی که همیشه خودم,به راحتی شانه شان میکنم,و
"لباسی اندازه"؛
هم میتوانم تو را به خودم جلب کنم و از دیدگاه عامه,دخترکش شوم!!!
اما قصدم این نیست و نمیخواهم متفاوت جلوه کنم...
_من یک پسرم...
با تمام شباهت هایم به دیگر هم جنسانم,
میتوانم برای تو,متفاوت شناخته شوم...
_من یک پسرم...
پسری که تمایلی به چشم چرانی ندارد و سرش را در خیابان,
تنها با آهنگی که بواسطه یک سیم,در گوشش نجوا میکند,گرم مینماید...
_من یک پسرم...
پسری که شاید تو او را با این سادگی,مثبت و ساده لوح بخوانی,
اما...
من غیرت دارم...غیرت روی تو...غیرتی که حتی باعث میشود به خودم هم,
اجازه نگاه های نامربوط,ندهم...
من یک پسرم...
پسر!!
|
+|
نوشته شده در شنبه نهم شهریور ۱۳۹۲ساعت ۸:۵۶ ب.ظ  توسط م.محسنی
|